تنک غروب که نارنج ميشه آس

ساخت وبلاگ
 بنازم دلربااي که ، شراب ازدست ساقي خورددراين ميخانه بنشستند و ،  با اين واژهامستند مکن شوريده حالم را ، که هرمستي ، مستي نيست                    زمين است که ميچرخد ، ويا من مست ومدهوشم  تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 126 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1396 ساعت: 23:16

باچشم دل انگيز توهر ، پيمان که بستمفريادزدم ، پيمانه ي ، پيمان شکستم ديوانه گسستم ، غم ، ازدل شيداکم فتنه گري کن ، که پيمانه شکستم جزخواهش بي جا وهوس ، ازتوچه ديدم ؟اين چشم دلم را به چشمان هوسبازتوبستم آن فته گري وهوسم ، سربُريدمدرگورنهادم ، به عزايش ، نگريستم مي. خورد و غلام و ، تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1396 ساعت: 23:16

رفيقانم چوقويي ، سبک بال رفتن


به دشت شقايق ، زدند و  رفتن


 


چوخورشيد دورازساحل


همي سرمست وخوشحال ، رفتن


 


مرا برسينه ي موج ، به ساحل


رهاکردند و ، پاورچين رفتن


 


چوفرياد زدم  در ره باد


ولي سرمست رقصان رفتن


 


مگربا ما سرياري نداشتيد ؟


غلام خسته را ، تنها گذاشتيد


 


 


غ..ر..آ

تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 10:43